مدیریت دانش بعنوان یک استراتژی تجاری :
امروزه همة مدیران مکانیزمهای متعددی را جهت بهبود کارآیی داخلی و مواجه شدن با چالشهای مؤثر و متعدد در رقابت تجاری در اختیار دارند، اما در اصل فقط دو عامل عمده و اساسی وجود دارد که مدیران را از دیگران بعنوان فردی بینظیر و توانا متمایز میسازد: مشتریان و کارمندان. ما میدانیم که کیفیت کار کارمندان، چگونگی همکاری و یاری آنها و زمینه مشترکی که تصمیمگیری میکنند عوامل بهترین را از عوامل عادی و سازمان موفق را از ناموفق متمایز میکند، هم اکنون بیشتر سازمانها استراتژی مدیریت دانش را بعنوان پایه اساسی توان قابل رقابت و الگوی رشد پایدار را نیز بعنوان بخشی از استراتژیهای شغلی بکار میبرند. به هر حال، مدیریت دانش بعنوان یک استراتژی شغلی تنها وقتی به نتیجه نهایی خواهد رسید که نیازهای اساسی برآورده شده باشند. این نیازها باید در ارتباط با یک مورد کاری مشخص که از نیازهای کاری زیر اخذ گردیدهاند در نظر گرفته شود:
- ایجاد یک سازمان برای سازماندهی مجدد، تجدید سازمان، تمرکززدایی همراه با نیازهای دیگر جهت بهبود انعطافپذیری سازمانی.
- یک سازمان ممتاز که در همه سطوح نیرومند است (سازمانی متمرکز، غیرمتمرکز یا سازمانی که پراکنده باشد)
- توانایی بهبود یافته به منظور عکسالعمل نشان دادن در مقابل نیازهای روزافزون بازار، رقابت بیشتر و پاسخ به نیازهای جدید.
- سازگاری با شرایط کاری تغییر یافته که توسط نیروهای خارجی ایجاد شده است. (بعنوان مثال: بازارها، رقیبان، مسئولان و غیره)
- سازوکارهایی که مبادلة اطلاعات و دانش را در سازمان افزایش داده و آن را تسهیل میکند تا آسیبپذیری را در زمانی که کارمندان کارهایشان را ترک میکنند یا زمانی که تغییرات داخلی در کارمندان ایجاد میشود کاهش دهد.
- از بین بردن فرآیندها و مراحل زائد کار و بهبود بهرهبرداری غیر مؤثر از منابع انسانی و اطلاعرسانی و استعدادها در مراحل مهم فرآیندی کار.
- دوبارهکاری و اجرای بیهودة بنیانها و اساس مورد لزوم که بهرهای جز اتلاف وقت و هزینه دربر ندارد.
- برانگیختن انگیزة قویتر در کارمندان برای اطلاعرسانی و به اشتراک گذاشتن دانش و آگاهی مؤثر.
- بهرهبرداری مؤثر از سرمایهگذاری در تکنولوژی اطلاعرسانی و زیرساختهای اطلاعرسانی.
- بازیابی اطلاعات و دانش در صورت لزوم.